جملاتی حیاتی برای تربیت بهتر فرزندان

گاهی به اشتباه کودکان را بزرگسال می پندارید و با آنها با گوشه و کنایه سخن می گویید، فکر می کنید آنها استعاره را خوب می فهمند در حالیکه بهترین حالت این است که با آنها ساده و با زبان خودشان سخن بگویید.

آنها نیاز دارند که محبت شما را به گوش بشنوند. نگویید بچه لوس می شود. کودک حتی نیاز دارد که امنیت را بشنود. بنابراین همدردی ، محبت و امنیت باید در کلمات تان جاری باشد، کودک، دوست، آشنا و همسر شما نیست که بگویید خودش باید بفهمد! شما باید با بیان بعضی از جملات، خیلی از مفاهیم را به او بفهمانید زیرا جملاتی هستند که هر کودکی نیاز به شنیدن آنها دارد. برای اینکه بدانیم، کدام یک از جمله های شما نقش حیاتی مثبتی در زندگی فرزندتان دارد به پیشنهادهای ما فکر کنید.
دوستت دارم
به همین سادگی! یک دوستت دارم ساده شاید آنچنان برای شما مهم نباشد و به چشمتان نیاید اما برای یک کودک همه زندگی اوست. دوست داشته شدن، مسیر دوست داشتن را برای کودک هموار می کند. کودک را مطمئن کنید که بی قید و شرط دوستش دارید. حتی اگر کار بدی انجام دهد که از نظر شما مقبول نیست، نباید به او بگویید دیگر دوستت ندارم.

تزریق حس امنیت به کودک
«من اینجا هستم و بغلت می کنم»، «من اینجا هستم، کنار تو و نمی گذارم آسیب ببینی»، «من اینجا هستم و صدایت را می شنوم، خواسته ات را به من بگو، لازم نیست جیغ بکشی و گریه کنی تا توجه ام را جلب کنی»، «من اینجا هستم و تو آرام باش» «من اینجا هستم و می توانی روی من حساب کنی». این جمله ها نمونه هایی از حرف هایی هستند که حس امنیت را به کودک شما تزریق می کند.
تماشاچی اش باشید
کودک دست شما را می گیرد و به زور به اتاقش می برد تا پریدن از روی تخت را که به تازگی یاد گرفته برای شما به نمایش بگذارد یا از شما می خواهد، هنگام بازی او را تماشا کنید. نگویید «حوصله ندارم، خودت بازی کن دیگه» مقاومت نکنید در برابر تماشای کودک. او را مطمئن کنید که همیشه تماشایش می کنید و حواستان به کارها و توانایی هایش هست.

تو افتخار منی
او باید مطمئن شود که شما به اینکه او فرزندتان است، افتخار می کنید. در عین حال نباید توانایی ای که در او نیست، یا علاقه ای به آن ندارد را تنها به این دلیل که شما دوست دارید، به او نسبت دهید. «تو حتما هنرمند بزرگی می شی»، «تو پزشک خیلی خوبی می شی»، «تو حتما ورزشکار نمونه ای می شی»! در این صورت کودک با اضطراب دائمی زندگی می کند و نه تنها در آن کاری که شما دوست دارید، پیشرفتی نخواهد داشت بلکه از علایق و استعدادهای واقعی خودش هم دور می ماند.
از اولش تو را می خواستم
«خوشحالم که تو بچه منی! خوشحالم که در کنارم هستی. خوشحالم که خدا تو را به ما هدیه داده» و جملاتی از این دست در برابر جملاتی چون «کاش یکی برای چند ساعت تو رو نگه می داشت تا من نفس بکشم»، «از اولش هم تو رو نمی خواستیم»، «از وقتی به دنیا اومدی همه چی خراب شد»، «تو باعث شدی نتونم درس بخونم» و… . کودک نباید از اینکه وجود دارد احساس گناه کند و با این حس بزرگ شود. در عوض می بایست خوشحالی مان را از وجودش و در کنارش بودن عنوان کنیم.
می بخشمت عزیزم
«ببخشید مامان» جمله ا ی است که بچه ها بعد از اینکه گمان می کنند، والدینشان را ناراحت کرده اند یا کاری نادرست انجام داده اند، به کرات تکرار می کنند. «بخشیدی؟» او را مطمئن کنید که می بخشیدش. بیان جمله «نمی بخشمت» باعث نمی شود کودک متنبه شود بلکه مجددا به او احساس گناه و سرزنش را هدیه می کند و او چون نمی داند چطور با احساس گناه کنار بیاید دست به لجبازی های بیشتر می زند.

استرس وارد نکنید
یکی از غم انگیزترین تصاویر ذهنی اغلب ما صحنه ای است که پدر یا مادری کودک را مجبور می کند با سرعت و عجله آنان همراه شود و کودک جا می ماند و بابت جاماندنش تحقیر و سرزنش می شود و مورد خشونت قرار می گیرد. او نمی تواند منظورش را خیلی سریع بگوید. نمی تواند غذایش را به سرعت بزرگ ترها تمام کند. نمی تواند با سرعت بزرگ ترها در بازار راه برود و بدود و چون این ناتوانی غیرعمد محلی برای سرزنش شدن اوست، دچار اضطراب می شود. « زود باش کار دارم»، «زود بگو باید برم»، «بدو دیرم شده» و…استرس را در جان کودک می نشاند. این وظیفه شماست که زمان را طوری تنظیم کنید که مجبور به عجله کردن نباشید.
اگر می خواهی گریه کن
اینها حرفهایی است که معمولا می گوییم، «گریه نکن»، «چرا گریه می کنی اینقدر»، «گریه نداره که»، «مرد که گریه نمی کنه»، «تو دیگه بزرگ شدی، گریه کردن برات زشته»! حال آنکه گریه عکس العملی طبیعی در مقابل موقعیت تلخ و دردناک و احساس غم و اندوه است چرا جلوی یک عکس العمل طبیعی را می گیریم و آن را به بزرگی و مرد بودن ربط می دهیم؟ بگذارید کودک گریه کند، آرام شود و بداند گریه کردن ربطی به مرد و زن بودن و بزرگ و کوچک بودن ندارد و نیازی نیست او همیشه بغضش را نگه دارد.

هدیه های ماندگار بدهید
گاهی ما پدر و مادرها فکر می کنیم باید در آستین مان هدیه ای نگه داریم، مثلا وقتی با کودکمان به سوپر مارکت می رویم، در یک مراسم مذهبی شرکت می کنیم یا به مهمانی می رویم برای آرام نگه داشتن او مرتب به او قول و وعده می دهیم. اما کارشناسان اصرار دارند زیر بنای یک رفتار خوب، انتخاب راه های بهتر است. بنابراین به جای این که بگویید اگر امروز در خانه مادر بزرگت آرام باشی برایت اسباب بازی می خرم،بهتر است بگویید اگر در خانه مادربزرگ هنگام شام خوردن آرام و مودب باشی من به تو افتخار می کنم.
تشویق کنید
آیا شما به دنبال راهی مطمئن و قطعی می گردید تا کودکتان به حرف شما گوش کند؟ مسلما ترساندن یا محروم کردن راهش نیست. با گفتن جملاتی مثل فردا تو را به پارک نخواهم برد یا برای خرید تو را با خود نمی برم نه تنها تاثیری ندارد بلکه بچه ها را برای انجام اشتباهشان لجوج تر می کند. پس از همین امروز یاد بگیرید کودک تان را تشویق کنید. صد سال هم بدوید تنبیه جواب نمی دهد.
با کودک، کوتاه صحبت کنید
توضیحات مفصل از حوصله بچه خارج است. وقتی با سفارش های مکرر می کوشیم او را سر عقل بیاوریم و مرتب دلیل می آوریم، دقیقا مثل این است که بی صدا هی حرف می زنید و او فقط حرکات لب و دهان و دست های شما را می بیند و دیگر هیچ. کوچولو ها مینیاتوری از بزرگسالان نیستند. توصیه های طولانی در حوصله آنها نمی گنجد. مثلا برای این که فرزندمان قبل از غذا خود را با هله هوله سیر نکند کافی است به او بگویید قبل از ناهار بیسکویت، نه.

بچه ها نیاز دارند که محبت شما را به گوش بشنوند

 

۵جمله خوب برای بچه ها

من تو را دوست دارم ولی این کار تو را نمی پسندم:
اگر می خواهید لفظی را به کودک بیاموزید، کار خوب و بد را برایش مشخص کنید. به او بیاموزید ما کار خوب و کار بد داریم ، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانین، آموزش رفتارهای مناسب است نه تنبیه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض می کنید ولی محبت خود را به او قطع نمی کنید.
خـودت تـصـمـیم بگیر:
کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید: "بچه ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید." اگر بعد از ۵ دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید: "خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید." این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات می دهد، زیرا آنها می دانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است. به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است.
احساس تو را درک می کنم:
وقتی کودک عصبانی است جملاتی را به کار می برد تا دیگران را متوجه احساس خود کند. مثلا ً می گوید: "از تو متنفرم" یا "خیلی بدی." این تنها جملاتی است که همه ذهن او را پرکرده. شما می توانید به او کمک کنید تا جمله مناسب را به کار ببرد.

آیا دوستت چیزی گفته که واقعیت ندارد و تو عصبانی شده ای؟:
" افراد متفاوت، نـیازهای متفاوتی دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدین می گویند: "عدالت را رعایت کنید و منصف باشید" و این جملات زمانی مطرح می شوند که کودک می خواهد وسیله خاصی برایش تهیه شود؛ صرفاً به این دلیل که برای برادرش تهیه شده است. باید به کودکان بیاموزیم "انصاف و عدالت این است که هر فرد، هر چه را نیاز دارد تهیه کند. اگر شما به عینک نیاز داری و خواهرت به کفش، هر کدام وسایل مورد نیاز خود را خریداری خواهید کرد و این است اجرای عدالت. گمان نمی کنم زمانی که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتی بیوتیک مصرف می کند لازم باشد شما هم آنتی بیوتیک مصرف کنی"!
از تو می خواهم مشکل مرا حل کنی:
اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا ً به او بگویید: "صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم" و ازاو بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف می داند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.

گردآوری:بخش روانشناسی سایت بیتوته

شکست خوردن را چگونه به فرزندان بیاموزیم؟

بچه هایی که باختن و چگونگی مواجهه با آن را در خانه یاد نمی گیرند، اولین شکستِ خارج از محیط خانه، ناامید و ناتوانشان می کند.
دختر دانشجویی را می شناسم که هر ناکامی کوچکی می تواند او را از پا در آورد، از آن کسانی که نمره نوزده می تواند تا مدت ها زندگی را به کامشان تلخ کند! کودکیِ این دختر را خوب یادم هست؛ مادرش در همه بازی های کودکانه او حاضر و مراقب بود، مبادا دخترش بازنده شود. حتی اگر لازم بود به او تقلب می رساند، بچه های دیگر را دعوا می کرد و خلاصه این که او هیچ وقت اجازه نداشت شکست بخورد. مادر آن دختر حالا عمیقا نگران او، آینده پر از ناکامی های کوچک و بزرگ و ناتوانی اش برای مقابله با آن هاست.

تمرین هایی برای خوب باختن!

لازم نیست برای فرزندتان یک سخنرانی مفصل درباره ضرورتِ باخت و ظرفیت شکست، ترتیب بدهید؛ درواقع نه لازم است نه تأثیرگذار. درعوض بهتر است مراقب پیام‎هایی باشید که فرزندتان درباره برد و باخت در خانه دریافت می کند. برخورد خودتان و بزرگسالانِ مهم دیگری که بر فرزندتان تأثیر دارند، را بررسی کنید. آیا وقتی برنده می شوید، شور و هیجان بیش از اندازه ای دارید و وقتی بازنده می شوید، بداخلاق و بی حوصله‎اید؟ آیا وقتی تیم مورد علاقه تان برنده می شود، بیش از حد خوشحال می شوید و وقتی می بازد، به شدت ناامید می شوید؟ غیر از این ها باید حواستان به پیام های کلامی مستقیمتان هم باشد. هر رفتار و گفتاری شامل پیامِ «بازنده ها به هیچ دردی نمی خورند»، بچه ها را از باختن به شدت متنفر می کند.

مهارت پذیرشِ شکست را می توانید درقالبِ بازی به فرزندتان یاد بدهید:

۱-اگر زمان بازی با فرزندتان همیشه اجازه بدهید که برنده شود، او را بیش از اندازه حمایت کرده اید. باختن در محیط امن خانواده باعث می شود فرزندتان بفهمد حتی وقتی برنده نیست، شما او را دوست دارید و برایتان ارزشمند است؛ بنابراین در بازی های رقابتی با فرزندتان گاهی ببرید، گاهی ببازید و گاهی هم مساوی کنید.

۲- فرزند شما احتمالا مثل همه دوست دارد همیشه برنده باشد، حتی اگر از طرف شما تحت فشار قرار نگیرد؛ بنابراین برای غمگین شدن او در زمان باخت، ارزش قائل شوید: «می دونم از باختت ناراحتی!». درباره جنبه های جالب بازی با هم صحبت کنید. به او کمک کنید به کارهای درستی فکر کند که می توانست برای برنده شدن انجام بدهد و برای بازی بعدی برنامه ریزی کند. زمان هایی را که برنده شده به یادش بیاورید و بگویید باز هم می تواند برنده شود.

۳-مطمئن هستم درباره اثرات منفی مقایسه کردن بچه ها با دیگران، بسیار شنیده اید. می خواهم بگویم این مقایسه به هر شکلی مخرب است؛ چه بگویید: «دوستت فوتبالیست فوق العاده ایه، خوش به حالِ پدر و مادرش!»؛ چه بگویید: «اشکالی نداره که برنده نشدی. بقیه تجربه زیادی داشتن و تو تا حالا این بازی رو انجام نداده بودی»؛ یا «تو توی این بازی از همه کوچیک تر بودی». این جملات ممکن است برای داشتن احساسی بهتر بیان شوند، ولی درواقع نتیجه عکس دارند.

۴- وقتی خودتان بازنده می شوید، به عنوان الگو، رفتار مناسبی داشته باشید. نشان بدهید که باختن به معنای تمام شدن دنیا نیست: «خب من باختم اما بازی جالبی بود».

۵-اگر فرزندتان در بازی تقلب می کند، نه مچ گیری کنید نه تقلبش را نادیده بگیرید. اول مطمئن شوید که قوانین بازی را درست فهمیده است. از او سوالاتی درباره بازی بپرسید. مراحل را به گونه ای توضیح بدهید که قوانین را کاملا درک کند. با این روش به صورتی محترمانه باعث می شوید تا او بفهمد شما متوجه شده اید در بازی اشکالی وجود دارد.

۶-هیچ کس دوست ندارد شکست بخورد. شما هم با این تمرین ها قرار نیست از فرزندتان یک بازنده بسازید، فقط لازم است به او نحوه مواجهه با ناکامی و شکست را به طور عملی آموزش دهید. نکته مهم دیگر این است که یادگرفتنِ شکست خوردن به زمان، تمرین و بلوغ نیاز دارد، پس خیلی هم عجول نباشید.

برگرفته از کتاب «راهنمای کامل تربیت کودک»، نوشته الیزابت پنتلی، ترجمه اکرم قیطاس

مراقب مشکلات روحی روانی که ممکن است در اثر کاهش وزن بوجود آید، باشید!

بدست آوردن تناسب اندام برای حفظ سلامت بسیار مفید است، اما افراط در گرفتن رژیم‌های لاغری سخت و سنگین می‌تواند سبب ابتلای افراد بویژه دختران جوان به برخی بیماری‌های خطرناک روانی و حتی مرگ شود.

کارشناسان دانشکده علوم پزشکی سئول کشور کره جنوبی در جدیدترین تحقیقات خود دریافتند که یک ارتباط مستقیم بین لاغری در افراد و ابتلا به افسردگی در آن‌ها وجود دارد.

براساس این تحقیقات افراد لاغر یا آن دسته از افراد که با رژیم‌های غذایی سخت و سنگین وزن خود را کم کرده‌اند بیشتر از سایرافراد مستعد ابتلا به افسردگی و عوارض ناشی ازآن هستند.

براساس پژوهش‌ها هم لاغری و هم چاقی هر دو باعث ابتلای فرد به افسردگی می‌شوند، اما افسردگی ناشی از چاقی با افسردگی ناشی از لاغری متفاوت است و فرد دچار عوارض کمتری می‌شود، اما افرادی که دارای افسردگی ناشی از لاغری هستند بیشتر در معرض ابتلا به بیماری‌های روانی و حتی تمایل به خودکشی و مرگ قرار دارند.

با وجود آنکه اکثر افراد گمان می‌کنند با لاغر شدن و کاهش وزن به شادی و خوشحالی و روحیه مثبت دست پیدا می‌کنند، اما نتایج تحقیقات نشان داده است که این افراد بعد‌ها در معرض ابتلا به افسردگی قرار گرفته‌اند.

این روز‌ها در دنیا به دلیل ظهور ستاره‌های سینمایی بسیاری از افراد به ویژه خانم‌ها و دختران جوان به دنبال لاغری هستند و از انواع رژیم‌های سخت برای رسیدن به خواسته خود استفاده می‌کنند که برخی از آن‌ها سبب عوارض درمانی جبران‌ناپذیر در آن‌ها می‌شود.

براساس تحقیقات محققان دانشکده اختلالات خوردن در کالج سلطنتی روانپزشکان کشور انگلستان زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی می‌شوند و زنان مبتلا به لاغری افراطی بیشتر از دیگران دچار افکار منفی و مزاحم می‌شوند که می‌تواند حتی باعث اختلالات روانی در آن‌ها شود.

براساس یک تحقیق همسو مردان دچار اضافه وزن کمتر از زنان دچار افسردگی و افکار منفی هستند و از روحیه شادتری برخوردارند و حتی برخی از آن‌ها هرگز به دنبال کاهش وزن خود نیستند.

یکی از اختلالات روانی که این روز‌ها در دنیا بسیار رایج شده است مشکل لاغری افراطی یا آنورکسیا است که بیشتر دختران در آستانه بلوغ به این بیماری مبتلا هستند و در اثر آن فرد تمایلی به خوردن مواد غذایی از خود نشان نمی‌دهد و حتی در مقابل درمان نیز مقاومت می‌کند.

بسیاری از افراد مبتلا به این شکل بیمار گونه لاغری جان خود را به دلیل کمبود دریافت مواد غذایی مورد نیاز بدن از دست می‌دهند.

کارشناسان اعتقاد دارند باید تحقیقات بیشتری در خصوص ارتباط بین وزن افراد و روحیه آن‌ها انجام شود و بهترین وزن برای جلوگیری از ابتلای آن‌ها به بیماری‌های روانی تعیین شود.

کارشناسان به افراد توصیه می‌کنند برای تعیین وزن مناسب خود متناسب با سن و جنسیت به پزشک مراجعه کنند و از لاغر شدن شدید خودداری کنند، زیرا می‌تواند درآن‌ها باعث ابتلا به بیماری‌های روانی شود.

شما هم اگر می خواهید از ابتلا به افسردگی در امان بمانید ، برای کم شدن یا اضافه شدن به وزنتان به متخصص تغذیه مراجعه کنید و روش های اصولی کاهش وزن را از وی بخواهید.

منبع: سایت سیمرغ

والدین و بازی های کودکان

 بازی کردن یک فعالیت جسمی و ذهنی می باشد که انسان را از دیگر افکار جدا کرده و میل رقابت و پیروزی را در او زنده می نماید و به انسان هیجان و شادی می بخشد. هر گونه فعالیتی که به لذت، سرگرمی و تفریح بیانجامد، بازی نام دارد. بازی نوعی آماده سازی برای نقش پذیری کودک در بزرگسالی بوده و از طریق بازی با اشیا تجربه کسب می کند.

 معنی بازی برای کودک اعمالی است شادی آفرین. او تا حد خستگی بازی می کند و چنانچه قادر به ساختن چیزی نباشد عصبانی شده و گریه می کند. در این مواقع باید او را آرام کرد و موقعیتش را درک نمود. کودک در حین بازی از تواناییهای خود کمک می گیرد. او در حین بازی با محیط پیرامون خود آشنا شده و شناخت جدیدی از این محیط به دست می آورد. کودک در این سنین قادر به درک ادراکات خود از طریق فکر کردن و نگاه کردن نمی باشد. باید شخصا عمل کند و در حین بازی قابلیتهای بدنی و روانی خود را تکامل بخشد.

 بازی و یادگیری در مقابل یکدیگر نیستند بلکه برعکس، در کنار هم بوده و می توان از طریق بازی، یادگیری نمود. به گونه ای که هر تغییر رفتاری که در اثر تجربه به دست آید، خود یک یادگیری است. بهترین روش یادگیری، روشی است که کودک با شادی و علاقه یادگیری نماید. یادگیری نباید خسته کننده و مشکل باشد و فشار زیادی به لحاظ جسمی و روانی به کودک وارد آورد. رفتار خلاقانه صرفا در محیط های آرام امکان پذیر می باشد. کودک یادگیری منظم را در دبستان فرا می گیرد. کودکانی که در سنین پایین مجبور به مراقبت از خود و کسب درآمد می باشند به علت آنکه اوقات بسیار کمی برای بازی داشته اند، تجربیات محدودی را کسب خواهند نمود.

نقش والدین به عنوان همبازی و مربی در زندگی کودک بسیار حایز اهمیت است. در گذشته که خانواده حالت گسترده داشت کودکان امکانات بیشتری برای به دست آوردن ادراکات جدید داشتند. محل کسب و کار پدر معمولاً در مجاورت منزل بود و رابطه کودک با طبیعت پابرجا می ماند. اما امروزه اکثر کودکان در آپارتمانها زندگی می کنند. بنابراین محتاج دریافت محرکهایی مثل بازیهای فکری از جانب والدین خود می باشند.

 والدین لازم است کودکان خود را هدایت و راهنمایی کنند اما قانون گذار زمان بازی، نوع بازی، نوع اسباب بازی و … برای بازیهای آنان نباشند. از طرف دیگر باید توجه داشت کودک نباید غرق اسباب بازی شود. به طور کلی والدین باید محرکهای لازم برای یک بازی تخیلی را به کودک داده و شرایط مناسب را برای تکامل در اختیار او بگذارند.

 یک کودک از دوران شیرخواری ورزش می کند. با لگد زدن، لول خوردن، کش و واکش رفتن و بالاخره گریه کردن عضلات خود را تقویت می کند. در این دوران باید با پوشانیدن لباس راحت و گشاد این موقعیت را برای او بهتر فراهم ساخت. در سن مناسب باید به دست کودک اسباب بازی داد تا دستهایش را به کار اندازد و زمانی که قادر شد بخزد یا راه برود، نباید او را در قنداق پیچید. برای کودکانی که راه افتاده اند، چه در داخل اتاق و چه در فضای آزاد، باید محل مناسبی را فراهم آورد تا او بتواند بدود و جست و خیز نماید و یا وسایل و اسباب بازی های خود را بکشد و هل بدهد. آفتاب و هوای آزاد برای حفظ نیرو و سلامتی کودک ضروری است. باید به کودکمان اجازه دهیم تا با لباس مناسب در هوای آزاد فعالیت و ورزش کند.

تمایل به بازی کردن در سرشت بچه ها وجود دارد. آنان با بازی کردن، دویدن و جست و خیز کردن از زندگی لذت می برند. بازی کردن استعداد و قدرت خلاقیت درونی کودک را آشکار ساخته و به تکامل می رساند. زمانی که یک کودک اتاقکی می سازد دست و فکرش را به کار می اندازد و هنگامی که آن اتاقک خراب می شود به فکر چاره می افتد و همین کارها به رشد فکری و شخصیت او کمک می رساند. نقل شده است حضرت امام صادق(ع) فرمود: فرزند خود را در هفت سال اول آزاد بگذارید تا بازی کند.

 کودک از دو ماهگی و هنگام شیر خوردن بازی می کند. به این ترتیب که سر خود را از سینه مادر جدا ساخته و تبسمی به مادر می نماید و دوباره شیر می خورد. کودک در سن ۲ ماهگی به اطراف خود توجه نشان می دهد. در این زمان مادر می تواند او را به همراه خود به آشپزخانه برده و طوری او را بغل کند تا کودک بتواند اطراف خود را تماشا نماید. کودک در سه ماهگی از دستهای خود استفاده می کند. می تواند جغجغه را در دست گیرد و در چهار ماهگی آن را تکان داده و لذت ببرد. در پنج ماهگی قادر است اشیاء را بردارد. بنابراین باید از اشیاء رنگین استفاده نمود و به تخت یا کالسکه اش آویزان کرد. بعد از یک سالگی کودک علاقه مند است اشیایی را داخل ظرفی بریزد و سپس آنها را بیرون آورد. یکی از مفیدترین بازیها، خانه سازی است. در سال دوم کودک به کتاب علاقه مند می شود. در این موقع مادر می تواند برای او کتاب بخواند و عکسهای آن را به کودک خود نشان دهد. عکسهای رنگی برای کودک جالب توجه تر می باشند. در این سن از اسباب بازی هایی که بتواند هل بدهد یا عقب بکشد لذت می برد. در سال سوم و چهارم علاقه مند می شود تا به والدین خود کمک نماید مانند چیدن میز و … اما برای دختربچه ها، بچه داری جالب توجه و دلپذیر می باشد. آنان لباسهای عروسک خود را در می آورند و دوباره به او می پوشانند.

 بازی با اسباب بازی کودک را سرگرم ساخته و موجب تقویت قدرت بینایی، توانایی حسی، لمسی و تحریکی او می شود. برخی از اسباب بازیها ارزش آموزشی دارند و کودک با بازی کردن مهارتهایی را می آموزد. او یاد می گیرد که دستها را چگونه با چشمان و حواس دیگر خود هماهنگ سازد. بازی با اسباب بازی به تجربه کودک در زمینه آموختن کمک می کند. او می آموزد که چگونه اشیاء ساخته می شوند و چگونه کار می کنند. در برخی موارد اسباب بازی به کودک ما آرامش می بخشد. برای مثال کودکی که حالت پرخاشگری دارد همچنان که یک چکش را به میخ می کوبد احساس خود را تخلیه می کند. چنانچه کودک در گوشه ای بنشیند و بازی نکند بدخلق و تحریک پذیر و در نهایت خرابکار می شود. برعکس، بازی کردن، دوستی و همکاری دسته جمعی را به کودک ما می آموزد و معنی موفقیت و یا شکست (باختن) را عملاً درک می کند. والدین باید کودکان را در بازی کردن آزاد بگذارند و اجازه دهند کودکانشان با دوستان خود بازی کنند، از آنان یاد بگیرند و خود به دیگران بیاموزند.

 برای تهیه اسباب بازی باید اندکی دقت و حوصله به خرج داد. اسباب بازی باید از نظر جنس، سن، شخصیت، حجم و فرم با سن و استعداد کودک متناسب باشد. چنانچه این احتمال وجود دارد یک اسباب بازی مورد علاقه کودک ما باشد حال آنکه همان اسباب بازی را کودک دیگری دوست نداشته باشد یا اینکه کودکی نقاشی کردن را دوست داشته باشد اما کودک دیگر اصلاً به نقاشی اهمیتی ندهد. اسباب بازی نباید از قطعات کوچک و جدا شدنی تشکیل شده باشد چرا که ممکن است کودک آن را به دهان برده و ببلعد. توجه به این مورد بخصوص در سنین پایین بسیار مهم است. اسباب بازی نباید لبه های تیز و برنده داشته باشد. رنگ آن ثابت و قابل شستشو باشد. این مهم است که از اسباب بازی هایی که حالت کمک آموزشی برای بچه ها دارند استفاده نماییم تا از طریق غیر مستقیم به بچه ها مفاهیمی از قبیل ریاضی و ادبیات و علوم و … آموخته شود اما در عین حال نباید آنان را از اسباب بازی های مورد علاقه دوران کودکی دور ساخت. چنانچه کودک از یک نوع اسباب بازی زود خسته شد و به آن توجهی نشان نداد برای مدتی آن را پنهان ساخته و بعد از چند هفته دوباره به او بدهید تا برایش جالب توجه باشد.

 همیشه یک جعبه اسباب بازی برای او در نظر بگیرید تا کودک اسباب بازی های خود را در آن بریزد. با این عمل هم او احساس مالکیت می کند و هم نظم و انضباط را به او می آموزد. چنانچه شرایط خانواده اجازه می دهد اتاقی جهت بازی او اختصاص دهید تا با آرامش در آنجا برای خود بازی کند.

اسباب بازیهای مناسب کودکان عبارتند از:

۱ـ عروسکهای پارچه ای (خرس یا حیوانات دیگر) که از پارچه نرم درست شده اند. برای کودک شما از دست رفتن زیبایی ظاهری اسباب بازی اش در اثر مرور زمان چندان اهمیتی ندارد. دختربچه ای که به عروسک خود غذا می دهد و محکم او را در آغوش می فشارد، بتدریج نسبت به آن دارای چنان عواطفی می شود که نمی تواند آن را با عروسک جدید و زیبای دیگری عوض نماید. بنابراین والدین باید حتما عروسک قدیمی کودک خود را دوست داشته باشند و آن را دور نیاندازند.

۲ـ اسباب بازی هایی برای کشیدن یا هل دادن همچون کامیونهای پلاستیکی یا بارکشهای بزرگ

۳ـ لوازم نقاشی و کتابهای مصور

۴ـ اسباب بازی هایی که خود شما قادر به درست کردن و ساختن آن هستید. همچون کارهای دستی که می توانید از فرزند خود کمک بگیرید. کار دسته جمعی باعث افزایش حس همبستگی در خانواده نیز می شود.

۵ـ قوطیهای مولد صدا: آنها را رنگ کنید و با کاغذ رنگی بپوشانید و با ریختن مقداری برنج یا مهره های کوچک در داخل آنها تولید صدا کنید.

۶ـ بازیهای فکری و خانه سازی.

بازیهای محبوب کودکان عبارتند از:

۱ـ بازیهای تقلیدی: کودک با علاقه فراوان فعالیتهای روزانه شما را مشاهده می کند. همچون آشپزی، جارو کردن و خیاطی و …

۲ـ بازیهای تکراری: مانند بالا رفتن از صندلی و پایین آمدن

۳ـ بازیهای پنهان شدنی: کودک چشم می گذارد و افرادی را که پنهان شده اند پیدا می کند.

۴ـ بازیهای پر سر و صدا و فریاد کردنی: کودک با پریدن و جست و خیز کردن و فریاد زدن و ایجاد سر و صدا می خواهد قابلیتهای خود را آزمایش کند و نشان دهد و قصد آزار دیگران را ندارد.

۵ـ توپ بازی، بازی با آب، آب تنی در حوض خانه یا وان حمام

۶ـ بازی با وسایل خانه (قابلمه، اتو، جارو)

منابع:

۱ـ والدین و کودک؛ نوشته اولریش دیک مایر، ترجمه دکتر شهلا اغراری.

۲ـ من و کودک من؛ نوشته دکتر جواد فیض.

۹ بازی فوق العاده برای رشد مهارت های ذهنی و جسمی کودکان

از آن‌جایی‌ که کودکان بیشترین ساعات خود را به بازی و فعالیت می‌پردازند، انتخاب نوع بازی و اسباب‌بازی برای آن‌ها بسیار مهم است. عواملی چون تفاوت‌های فردی، میزان سلامتی، بهره‌ی هوشی، جنسیت و … در انتخاب نوع بازی کودکان دخالت دارند.

۱. خمیربازی و گِل‌بازی

تقریبا هیچ کودکی پیدا نمی‌شود که از انجام این بازی‌ها لذت نبرد. اغلب کودکان علاقه دارند که با دست‌شان ماده‌ی نرم و قابل‌انعطافی مانند خمیر یا گِل را لمس کنند و با آن شکل‌های مختلفی بسازند. خمیر یا گل‌بازی تأثیر چشمگیری در تقویت مهارت حرکتی کودک دارد. همچنین برای کودکانی که مچ دست یا سرانگشتان ضعیفی دارند، انتخاب مناسبی است تا به تقویت مچ دست و سرانگشتان کمک کند. از همه مهم‌تر، این بازی، مقدمه‌ی مهارت دست‌گرفتن قاشق و کنترل آن و در سنین بالاتر، مداد دست گرفتن توسط کودک است. علاوه‌بر‌اینها تخلیه‌ی هیجانی خوبی در این بازی نهفته است. پس توصیه‌ی ما به والدین این است که جلوی این گرایش کودک را نگیرند و با فراهم کردن شرایط بدون نگرانی از کثیف‌شدن کودک یا محیط اطراف به او اجازه دهند تا این بازی را با خیال راحت انجام دهد.
۲. آب‌بازی

آب بازی، رشد مهارت‌ ذهنی

بازی با آب یکی از بهترین و لذت‌بخش‌ترین کارهایی است که کودکان انجام می‌دهند. کودکی که با آب بازی می‌کند، درحالِ یادگیری و درک مفاهیم گرما و سرما، جاری‌شدن و فرورفتن در زمین است. همچنین آب‌بازی باعث رفع و کنترل عصبانیت‌ در کودکان می‌شود؛ به‌طوری‌که به‌وسیله‌ی آن از ناراحتی‌ها، تنش‌ها و فشارها رها می‌شوند و کودک احساس آرامش می‌کند. به‌دلیلِ علاقه‌ی کودکان به آب‌بازی می‌توانیم خیلی از مفاهیم را از این طریق به آنها یاد بدهیم و موجبات رشد مهارت‌ها و توانایی‌های لازم را که در زیر به آنها اشاره شده، برای‌شان فراهم کنیم:

رشد شناختی
پرورش خلاقیت کودکان و رشد ابتکار آنها
افزایش گنجینه‌ی لغات
رشد اجتماعی کودک

۳. صدای اسباب‌بازی

تحقیقات نشان می‌دهد که قرار گرفتن درمعرض انواع مختلف محرک‌های موسیقیایی و چیزهایی که موجب تقویت مهارت‌های شنیداری می‌شوند، در سال‌های اولیه‌ی زندگی برای رشد ذهنی کودک بسیار مهم است. ببینید کودک‌تان دوست دارد با چه اسباب‌بازی‌هایی بازی کند؛ بعد او را تشویق کنید تا صداهای اسباب‌بازی‌ها را درآورد. مثلا از او بخواهید صدای وسایل زیر را از خودش دربیاورد:

صدای قطار
صدای ماشین
صدای حیوانات عروسکی
صدای جاروبرقی

البته این بازی برای کودکان ۱۵ تا ۱۸ ماهه مناسب است.
۴. بازی با کلمه

محققان می‌گویند کودکان با شنیدن مکرر واژه‌ها زبان را یاد می‌گیرند. به‌همین‌دلیل هرچه زودتر با کودک‌تان شروع به حرف زدن کنید، بهتر است. عکس‌ها بهترین سوژه برای صحبت کردن هستند.

برای مثال: تصاویر آشنایی مثل عکس حیوانات، کودکان و غذاها را از مجله جدا کنید. همراه با کودک‌تان به عکس‌ها نگاه کنید و درباره هرکدام از آنها حرف بزنید. برای مثال به عکس گوسفند اشاره کنید و بگویید: «گوسفند توی مزرعه‌ست. گوسفند می‌گه بع بع.» حالا از کودک‌تان بپرسید گوسفند چه می‌گوید. اگرجوابی نداد، دوباره حرف‌هایتان را تکرار کنید.

بعد از مدتی بگذارید کودک‌تان یکی از عکس‌ها را انتخاب کند و درباره‌ی آن با شما حرف بزند یا داستان ساده‌ی کوتاهی درمورد یکی از عکس‌ها از خودش بسازد.

این بازی هم برای کودکان ۱۸ تا ۲۱ ماهه مناسب است.
۵. لی لی

این بازی محبوب بچه‌های قدیم است که با توجه به فضای بازی که در حیاط منزل یا کوچه‌ها در اختیار داشتند، با کمک گچ و یک تکه سنگ یا چوب، ساعت‌ها با این بازی ساده سرگرم می‌شدند. اما امروزه، با توجه به زندگیِ آپارتمان‌نشینی، نوعی از این بازی نیز به بازار آمده تا کودکانی که دیگر به گچ و سنگ و حیاط دسترسی ندارند، بتوانند در خانه این بازی را انجام دهند.

این بازی به‌دلیل چهارچوب و قوانینی که دارد، باعث افزایش تمرکز و بالارفتن مهارت‌های حرکتی و ذهنی کودک می‌شود. تابستان فصل خوبی است که فرزندان‌تان را به پارک ببرید و در فضایی باز و گسترده این بازی را با او انجام دهید.

تحقیقات نشان می‌دهد یکی از بهترین اوقات برای تقویت مهارت‌های حرکتی نوزاد تا ۳ ماهه، زمان عوض کردن پوشک اوست. به‌طور مثال:

زمانی‌ که پوشک کودک خود را عوض می‌کنید، وسایل جالبی را کنار دستش بگذارید تا به آنها نگاه کند.
بادکنکی را از سقف آویزان کنید. دقت کنید ارتفاع بادکنک به‌اندازه‌ای باشد که شما بتوانید به آن دست بزنید ولی دست نوزادتان به آن نرسد. همین‌طور که پوشک نوزاد را عوض می‌کنید، بادکنک را آهسته حرکت دهید. طولی نمی‌کشد که نوزادتان مجذوب بادکنک می‌شود و دستش را دراز می‌کند تا آن را بگیرد.
می‌توانید عکس‌های خانوادگی یا عکس‌های کودکانه‌ای را بالای سر نوزادتان قرار دهید تا به آنها نگاه کند. برای این کار می‌توانید از عروسکی استفاده کنید و عکس‌ها را با کمک نخ به آن آویزان کنید.

۶. اسم-فامیل

اسم- فامیل هم یکی از بازی‌های قدیمی‌ است که به تقویت تمرکز کودکان، رشد و افزایش دایره لغات مخصوصا در کودکانی‌ که تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته‌اند، کمک می‌کند.

یکی از والدین یا کودک به‌طور یک‌درمیان اسامی را به‌دنبال هم بنویسند. به این نحو که حرف اول هر اسم از حرف آخر اسم قبلی استفاده کرده باشد. مثلا احمد، دارا، ابراهیم، مانی، یاسمن و… سپس می‌توان این بازی را روی اسامی حیوانات و میوه‌ها و… انجام داد.
۷. حباب‌سازی

حباب بازی

این بازی یکی از بازی‌های موردعلاقه‌‌ی همه‌ی کودکان در هر سنی‌ است. حتی بزرگ‌سالان هم مشتاقانه این بازی را انجام می‌دهند و کودکان را همراهی می‌کنند. حالا که در فصل تابستان هستیم، می‌توانیم در مکان‌های سر باز مثل پارک و حیاط این بازی را با کودک‌مان انجام دهیم. بازی «حباب‌سازی» برای بالا بردن تمرکز کودکان و افزایش توجه آنها مناسب است؛ به‌ویژه برای کودکانی که مبتلا به نقص توجه و اختلال خواندن هستند.
۸. بازی نقطه و خط

کافی‌ست چندین نقطه با فاصله‌ی نه‌چندان زیاد، روی یک کاغذ بکشید. بازیکنان این بازی باید حداقل دو نفر باشند و در هر نوبت، فرد باید با یک خط دو نقطه را به هم وصل کند که با وصل کردن نقطه‌ها مربعی تشکیل می‌شود. برنده کسی‌ است که مربع‌های زیادی کشیده باشد. این بازی که از قدیم تا به امروز رواج داشته، موجب افزایش تمرکز و توجه در کودکان و نیز یادگیری رعایت نوبت در آنها می‌شود که از این طریق می‌توانند تکانه‌های آنی خود را کنترل کنند.
۹. بازی نبین و بده

تعدادی مهره‌‌ی بزرگ و کوچک را درون کیسه‌ای بریزید و از فرزندتان بخواهید مواردی را که درخواست ‌می‌کنید، به شما بدهد. مثلا: «۳ مهره‌ی بزرگ یا ۶ مهره‌ی کوچک بده.» حتی می‌توانید با استفاده از آجیل یا میوه هم این بازی را انجام دهید. مثلا از کودک بخواهید به شما پنج فندق، هشت بادام و سه پسته یا سه آلو، یک خیار و دو هویج بدهد. هدف از این بازی، تقویت حس لامسه، افزایش واژگان درکی (رنگ، سایز، اشکال هندسی و…)، افزایش دقت شنیداری و افزایش حافظه‌ی شنیداری است.

منبع: chetor.com

انتخاب کتاب برای کودکان

در اینجا نکات انتخاب کتاب برای کودک را برایتان آورده ایم. با ما همراه باشید.

– کتاب باید محتوایی خلاقانه داشته باشد و خواندن آن برای کودک، هیجان انگیز و جالب باشد. علاوه بر آن، باید وقوع اتفاق ها در داستان، سریع باشد؛ شخصیت های داستان باید به خوبی معرفی شده و برای کودک باور پذیر باشند. مشکلات و مسائل شخصیت های داستان باید مشابه مشکلات و مسائلی باشد که کودک در آن سن با آنها مواجه می شود.

– وجود صحبت های خنده دار و لطیفه های بامزه در لابه لای گفتگوهای شخصیت ها، ضروری است.

– تقسیم بندی کتاب باید به گونه ای باشد که خواندن کتاب را برای کودک، آسان کند. قلم و خط نوشته های کتاب باید به چشم کودکان آشنا باشد؛ این نکته به فهم و شناخت بیش تر کلمات توسط کودک کمک می کند.

– بهتر است کتاب با اطلاعات کمی شروع شود و تنها اطلاعات ضروری مانند اطلاعات کلی در مورد شخصیت اصلی داستان، اسامی و محل زندگی آنها در ابتدای کتاب آورده شده باشد. اطلاعات اضافی کودک را خسته می کند.

– قسمت پایانی کتاب هم بسیار مهم است. در انتها همۀ مشکلات و مسائل باید حل شده و کتاب پایان خوشی داشته باشد.

– تعداد صفحه های کتاب هم از اهمیت خاصی برخوردار است. کتاب هایی که هم نوشته و هم عکس دارند، باید بین ۲۵ و ۳۵ صفحه باشند و کتاب های مصور نباید بیش از ۱۶ صفحه باشند.

– کتاب با جلد مقاوم دوام بیشتری خواهد داشت. دقت کنید که گوشه های کتاب گرد باشند، که آسیبی به کودک وارد نکنند.

– داستان باید دارای محتوای آموزشی نیز باشد. یک داستان خوب باید به کودک نکات اخلاقی، فرهنگی و ارزش های مذهبی را به طور غیر مستقیم آموزش دهد. برای اینکه کودک آیندۀ موفق و شادی داشته باشد، باید قدرت دوست داشتن و مهرورزی را بشناسد.؛ دربارۀ صداقت، شجاعت، عدالت، حس همدردی با دیگران بیاموزد و تفاوت بین بد و خوب را از هم تمیز دهد.

– کتاب خوب برای کودکان باید شخصیت های داشته باشد که بتوانند در شرایط سخت قادر به تصمیم گیری درست شود. شجاعانه برای زنده ماندن و زندگی خود تلاش کرده و در تمام مراحل از اصول صحیح اخلاقی پیروی کنند.

 

منبع: koodakonline.com